آونـدان
جنبش سبز یک رژیم حکومتی یا جبهه مبارزاتی ؟

به نظر می رسد الزامات و همچنین اتهاماتی که غالبا خارج نشینان متوجه جنبش می کند جدا از انگیزه های منفعت طلبانه و به قول معروف یار کشی ها ناشی از عدم شناخت ماهیت جنبش و مختصات تقابل میان طبقه حاکم با جنبش سبز می باشد.

مطلبی در جرس منتشر شده بود با عنوان « هویت طبقاتی جنبش سبز و کارگران یقه سفید » که ضمن تحسین بینش نگارنده آن مطلب جسارتا مطالبی را اضافه بر آن و از همان موضع تقدیم می دارد.

آنچنان که در مطلب فوق الذکر بر آن تاکید شده جنبش سبز نیازمند احیای هویت طبقاتی و احترام به «الزامات انسجام تشکیلاتی» می باشد.

از یک سو هموطنان خارج نشین موسوی و کروبی و همراهانشان را وصله نا چسب جنبش معرفی می کنند و از سوی دیگر اصلاح طلبان باز هم خارج نشین کسانی را به بهانه های مختلف از حلقه عضویت در جنبش می رانند و از آنها خلع صلاحیت می کنند!

گاهی یکی با مدح انقلاب اسلامی و جایگاه آیت الله خمینی این می کند و دیگری با ذم آن سابقه و منش باز هم همین کار را کرده است!

باید گفت که جنبش سبز نیازمند همدلی و یکپارچگی تمام کسانی است که در طلب احقاق حقوق مدنی شهروندان شرایط حاکم را نفی کرده و مقابل با ستمگر در صدد انداختن طرحی نو هستند.

اما چرا اینگونه اینان به جان هم افتاده اند و در این میانه یکپارچگی جنبش را قربانی خود خواهی ها و تفسیر های شخصی کرده اند؟

به نظر می رسد جدا از اینکه دوستان تحصیل کرده و فرهیخته ما به راستی دغدغه ایرانی آباد را دارند اما نه تنها از لزوم انسجام جنبش صرف نظر کرده اند بلکه ماهیت جنبش سبز را به اشتباه تفسیر می کنند.

دغدغه دوستان اگر چه حاکمیت ارزشهای دموکراتیک می باشد اما عجولانه آن ارزش ها را در جنبش سبز به عنوان جبهه مبارزان دموکراسی خواه جستجو می کنند.

آنچنان که سامویل هانتینگتون در کتابی به نام «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» دموکراسی را تعبیر به توزیع قدرت می کند باید با همان منطق پرسید که در جنبش سبز ماهیت قدرت چگونه معنا شده که اینک در پی توزیع آنید؟

جنبش سبز یک رژیم و حکومت نیست که قدرت هویتی ملموس داشته و احیانا متمرکز شده و یا پراکنده و ناعادلانه توزیع شده باشد و اینک ما در پی توزیع عادلانه قدرت میان اقشار مردم و نتیجتا برقراری دموکراسی و ارزشهای آن در جنبش سبز باشیم.

اساسا فعل و انفعالات درونی جنبش سبز مقوله ای با محوریت « قدرت» نیست که بر بستر مناسبات قدرت مداری شکل گرفته شده باشد و باید انگیزه های کنشگری در آن را منبعث از رویکرد «مسئولیت مداری» و حق طلبی دانست.

در سایه این تعبیر است که آزادگی شهدایمان بدیهی و پذیرفتنی می شود.

جنبش سبز را به تعبیری با تسامح می توان به ارتشی توصیف کرد که اهدافش را با سلاح بی خشونت تعقیب می کند. هر چند که این ارتش گاها چریکی و نامتقارن می جنگد اما در شرایط مطلوب با شکلگیری هویت طبقاتی جنبش و به تعبیر مارکس با «ایجاد طبقه برای خود» همه کنشگران در قالب جنبش سبز می گنجند.
در هیچ جبهه ای نمی توان متصور بود که تمامی سربازان یک بینش و دیدگاه یکسان نسبت به مسایل داشته باشند اما مسلما هدف مشترکی دارند که حول آن مجتمع شده و برای نیل به آن سربازی می کنند.
می توان با احترام به عقاید مختلف و حتی متضاد در سایه هدفی مقدس نهاد در جبهه ای مشترک در برابر دشمنی واحد ، همگان همسنگر شده و یکدیگر را حمایت و پشتیبانی کنند.
اگر اختلاف صرفا در شیوه و مشی مبارزه و تاکتیک های آن باشد به نظر می رسد مجال تبادل نظرها و ارائه راهکارها گسترده است و می توان فارغ از طرد کردن مخالف و مبتنی بر منطق پیشنهادات خود را در فضایی آرام به محک پذیرش عمومی گذاشت . اما در سر انجام انتظار آن است که همگی به راهکارهای واقع بینانه گردن نهاده و لا اقل به تعبیری حداقلی از دموکراسی بسنده کرده و نظر اکثریت را بپذیرند!

اینکه راهبری جنبش را معطوف به مسئولیت یکایک اعضای جنبش بدانیم نه تنها یک تعارف نیست بلکه الزامی گریز ناپذیر است که برای احتراز از جدل به روی منصب فرماندهی و حفظ اتحاد جنبش ضروری می باشد.

شاید کسانی این ویژگی را دور از واقعیت توانایی های اعضا تلقی کرده و در جستجوی یک شخص به عنوان رهبر بر آیند اما اگر ما در انتهای مبارزه مان تحقق جامعه ای مردم سالار را تصویر می کنیم باید به این امر نیز قایل باشیم که جامعه مردم سالار لزوما مردمی آگاه و مسئول می طلبد .

مردمی که کنشگری شان موکول به اراده شخصی در ردای راهبر و قیم باشد نمی توانند مردمسالاری را محقق کنند.

برای من جوان و بی تجربه احساسات غریبی رقم می خورد آنگاه که در پی آشتی و مصالحه بزرگانی در منزلت و مقام پدر و مادر تقلا کنم و آرزویم تحمل نظرات مخالف از سوی آنان باشد.

به احترام و یاد جانبازان راه آزادی بیایید در قالب جنبش سبز همدل و یکصدا فریادهایمان را بر سر ستمگر حاکم فرود آوریم.

این اشارات نیز حاصل تلّمذ در محضر بزرگانی است که از بد حادثه خود را ناچار از تذکر به ایشان دیده ام.

امیدوارم مشق را درست و کم غلط تحویل داده باشم.

نوشته شده در ۳:۳۰ توسط خودم. مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin