آونـدان
خود را جای طرف مقابل بگذاریم!
مبارزه برای بدست آوردن حقوق، این چیزی است که ما را دور هم جمع کرده است. حالا که این جمع شکل گرفته است، این مبارزه و شکل آن است که بسیار اهمیت پیدا می کند. چون هر کداممان به شکلی ضرورت مبارزه را درک کرده ایم. به عقیده من در حال حاضر مبارزه هوشمندانه بسیار کارا تر از مقاومت صرف است. واضح است که برای تمامی شرایط ، فقط یک راه حل وجود ندارد.انعطاف پذیری هوشمندانه و به موقع می تواند به هر چه قدرتمند تر و منسجم تر شدن جنبش کمک کند. عدم انعطاف و پافشاری بر یک روش باعث تحلیل رفتن و افزایش تدریجی هزینه ها شده و کنش و واکنش جنبش برای طرف مقابل قابل پیش بینی و مقابله می شود.
قالب مبارزه ما بدون خشونت است. این چیزی است که همه بر روی آن توافق داریم. واضح است که این شکل مبارزه انسانی ترین شکل ممکن است و نکته مهم دیگر برای ما این است که در شرایط موجود منطقی ترین گزینه هم می باشد .
سیستم حاکمه استراتژی خود را طوری برنامه ریزی کرده که هر شکل بارز اعتراض را با مشکل جدی مواجه می کند. ( که البته اگر اینطور هم نمی بود شیوه های دیگر مبارزه باز هم چندان نا مطلوب نبود) به عبارت دیگر با توجه به بودجه کلانی که در زمینه مقابله خشونت آمیز با اعتراضات هزینه می شود و همچنین سازمان یافتگی خشونت پیشگان و امکانات گسترده در اختیارشان ، در صورت تغییر شکل مبارزه به شیوه غیر مسالمت آمیز توپ را به حریف وا می گذاریم و کنترل بازی را در اختیار او قرار می دهیم. اگر ما هم مانند آنها چوب و چماق به دست بگیریم، آنها هم اسلحه های گرمشان را بیرون خواهند آورد و اگر ما مسلح شویم تانک به خیابان می آورند. این که در زمینه خشونت سیستم حاکمه بسیار قدرتمند و وقیح با مردم برخورد می کند موضوعی است که همه از آن آگاهند.
ما مردم هستیم ، شامل جوان ها و پیرها و زن ها و کودکان، نه یک گروه نظامی و یا چریک .
با وجود این اگر نا توانی ما در پیشبرد خشونت نشانه ضعف کلی ما تلقی شود ، تصوری بسیار کوته نظرانه است. از این جنبه که صرف نظر کنیم در هر مورد دیگری ما صاحب قدرت هستیم. به نظر من به جز در مورد رسانه که هنوز درگیر رقابت هستیم ، از هر نظر دیگر ما مردم صاحب قدرت مطلق هستیم. اگر یک بار دیگر به مفهوم حکومت نگاه کنیم در می یابیم که قدرت مطلق قدرت مردم است. چون حکومت بدون مردم معنی پیدا نمی کند.
با این توصیفات ضرورت پرهیز از خشونت ورزی مشخص است. و همینطور تمایل سیستم حاکمه به متمایل کردن مردم به روشی که حکومت در آن دارای تبحر و برتری می باشد منطقی می باشد.
پوستر ها و بیلبورد های منتشر شده توسط حکومت برای دعوت از جنبش سبز برای شرکت در راهپیمایی 22 بهمن و رجز خوانی های آنان را برای مردم دیده ایم. پوسترهایی که حاوی تهدیدات لخت و شعارهای خشونت آمیز علیه سبزها بود . به عقیده من عکس العمل معنی دار و هوشمندانه اعضای پر تعداد جنبش و عدم تجمع در مناطق خطرناک فصل تازه ای را در مبارزات مردمی ما باز کرد. فصل هوشمندی ، عکس العمل متناسب و واکنش منطقی.
تظاهرات به معنی تظاهر به چیزی یا اعلام مطلبی است، ما بارها این کار را کرده بودیم ،همه می دانند که سبزها بیشمارند ، هم خود سبزها و هم حکومت. تکرار مجدد استراتژی راهپیمایی حتی در روز 22 بهمن و با آن شرایط خاص فقط دادن فرصت به خشونت پیشگانی بود که از مدتها قبل برای این روز آماده شده بودند. 22 بهمن نشان داد که جنبش هوشمند است.
در مقالات اخیر منتشر شده در اینترنت هم تمایل رژیم به حضور مجدد مردم در خیابان ها برای به خشونت کشانیدن تجمعات دیده شده است. همانطور که اشاره شد این تنها نقطه قوت آنهاست و این تمایل آنها نیز طبیعی می باشد.
با ارایه پیشنهاد برای تجمعات روز چهارشنبه آخر سال پیامی از میر حسین موسوی منتشر شد مبنی بر این هشدار که این روز به دلیل خطرات و مزاحمت های قابل پیش بینی آن ، روز چندان مناسبی نیست . پس از آن شاهد احساس خطر و عکس العمل مزوّرانه رسانه های رژیم (روزنامه کیهان و سایت های خبری رژیم) در سطح وسیع و هماهنگ به مقالاتی مانند « پیشنهاد تحریم شرکت در چهارشنبه سوری» بودیم.
مقاله ای که در ستون شهروندنگار جرس منتشر شده اما از آن به عنوان بیانیه رسمی اتاق فکر جنبش سبز یاد کردند.
از آن جمله روزنامه کیهان اینطور وانمود کرد که این دست مقالات نشانه واهمه جنبش و به نوعی دستور عقب نشینی است به این هدف که زمینه عکس العمل لجوجانه و عصبی مردم را فراهم کند تا شاید بتواند اختلاف نظرها در جنبش را هم برجسته نماید. بعد هم طبق یک سناریوی کهنه روزنامه کیهان در قالب تمسخر زبان آذری به موسوی و کروبی توهین کرد تا شاید مردم با انگیزه بیشتر و خشمگین به خیابانها بیایند.( کار از محکم کاری عیب نمی کند!)
حاکمیت بار دیگر نشان داد به حرکاتی که زمینه خشونت را مساعد کند علاقه مند است. بارها فیلمهای تجمعات اعتراضی در ایران از طریق رسانه ها منتشر شده است و یک تجمع بیشتر نه تنها چیزی بر بی آبرویی آنان اضافه نمی کند ، بلکه آن را فرصت خوبی می دانند برای زهر چشم گرفتن از مردم و ادامه موج دستگیری ها و شناسایی بیشتر اعضای جنبش.
پس درست این است که جنبش به هوش باشد و تنها زمانی این خطرات را بپذیرد که دستاوردی تازه و ملموس در راه باشد.
تنها مشکل کنونی ، موضع گیری های عجیب افراد شاخص رسانه ای است که همصدا با نیروهای رادیکال خارج کشور با پافشاری روی چنین استراتژی بیات شده ای زمینه آسیب را فراهم می کنند.
نگارنده ضمن احترام به عقاید اینان و امثالهم چشم انتظار رمز گشایی منطقی از این اصرار می باشد.
از سوی دیگر می دانیم نیروهای رادیکال خارج کشور طبق کارنامه گذشته شان راه تولد دوباره به عنوان یک جریان فعال را در ادامه هیجانات خیابانی و خشونت می بینند و آنها هم مثل حکومت نقطه قوتشان در تشدید خشونت ظاهر می شود. البته چون توازن قوا میان نیروهای نظامی حاکمیت و این جریانات رادیکال به سود رژیم سنگینی می کند سرانجام بازنده این بازی همچنان آرمان های جنبش سبز و مردم سبز خشونت گریز هستند. یعنی قرار است که جان جوانان ما هزینه زندگی مجدد گروههای مرده در عرصه سیاسی ایران شود.
جالب است آنگاه که واکنش سازمان مجاهدین را دقیقا به همین مقاله فوق الذکر ببینید.
مطلبی در سایت همبستگی ملی با عنوان «انتشار اعلامیه تحریم چهارشنبه سوری در جرس !».
اکنون سوال اینجاست که اگر قرار است بازیچه خشونت گران و فرصت طلبان نشده و چشم بسته شکل گذشته تظاهرات را دنبال نکنیم، چطور مبارزه را ادامه دهیم؟ چطور موجودیت جنبش را یاد آور شویم؟ این سوالی مهم می باشد که مشارکت جمعی در پاسخ یابی به آن لازم است و من هم به نوبه خود و در حد توانم در مقالات آینده به آن خواهم پرداخت. فقط این را بگویم که انبوهی از ایده ها وجود دارد که می تواند به نتایج مشابه برسد تا وقتی که زمانمناسب برای رسیدن به دستاورد های مهم در تجمعات خیابانی فرا برسد. ایده هایی از جنس روز درختکاری (جدی گرفتن مسئولیت های شهروندی ) و یا ادامه و گسترش اسکناس نویسی و دیوار نویسی و . . .می تواند بسیار سودمند باشند .
به قول میر حسین موسوی جنبش اکنون باید به گسترش آگاهی بپردازد.
به عقیده من ما نه تنها در مقابل آیندگان مسئولیم بلکه حالا شهیدانی داریم که به تک تک شان بدهکاریم. ما حالا حق نداریم هیجان زده و با خودخواهی جنبش را به بیراهه ببریم و یا جوانان بیشتری را فدا کنیم بلکه در حفظ جان تک تک هموطنانمان و البته آرمانهای جنبش سبز تعهد داریم. بدنه جنبش باید هوشمند باشد و ابتکار عمل را بیش از پیش در دست بگیرد و به قول میر حسین هر شهروند یک رهبر باشد. رهبری آینده نگر و مسئول.
البته باید به تلاشهای آقای کروبی هم ارج نهاده و البته رفراندمی را که ایشان از آن یاد کردند به عنوان یکی از اهداف عملی جنبش برجسته نمود و زمینه های آن را جستجو و در پی آن کوشش کرد.
واضح است این مقولات تلنگری جهت تصمیم گیری بهتر است و در صورتی که در اجماع عمومی تصمیمی خاص (حتی از نظر من اشتباه) گرفته شود، من نیز همانند دیگر سبزها جان بر کف تمام تلاشم را برای آرمانهای جنبش خواهم کرد و همراه مردم خواهم شد.

نـارون( عضو آوندان)
پانزدهم اسفند ماه هشتاد و هشت
نوشته شده در ۳:۳۶ توسط خودم. مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin